loading...
سرگرمی.تفریحی
hamed47 بازدید : 50 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
یه شب خانم خونه به خونه بر نمیگرده و تا صبح پیداش نمیشه!
صبح بر میگرده خونه و به شوهرش میگه که دیشب مجبور شده خونه یکی از دوستهای صمیمیش (مونث) بمونه...
شوهر بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای زنش زنگ میزنه ولی هیچکدومشون حرف خانم خونه رو تایید نمیکنن!
یه شب آقای خونه تا صبح برنمیگرده خونه. صبح وقتی میاد به زنش میگه که دیشب مجبور شده خونه یکی از دوستهای صمیمیش (مذکر) بمونه...
خانم خونه بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای شوهرش زنگ میزنه : ۱۵ تاشون تایید میکنن که آقا تمام شب رو خونهء اونا مونده! ۵ تای دیگه حتی میگن که آقا هنوزم خونه اونا پیش اوناست !!!
نتیجه اخلاقی: یادتون باشه که مردها دوستهای بهتری هستند !
 


طبقه بندی: سرگرمی، 
hamed47 بازدید : 59 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
این هم حكایت آخر
یه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته بودند بیرون که یه جشن کوچیک دو نفره بگیرن.
وقتی توی پارک زیر یه درخت نشسته بودند یهو یه فرشته کوچیک خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: چون شما همیشه یه زوج فوق العاده بودین و تمام مدت به همدیگه وفادار بودین من برای هر کدوم از شما یه دونه آرزو برآورده میکنم!
زن از خوشحالی پرید بالا و گفت:
! چه عالی! من میخوام همراه شوهرم به یه سفر دور دنیا بریم
فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! دو تا بلیط درجه اول برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر شد !
حالا نوبت شوهر بود که آرزو کنه .
مرد چند لحظه فکر کرد و گفت:
… این خیلی رمانتیکه ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار توی زندگی آدم پیش میاد
! بنابراین خیلی متاسفم عزیزم آرزوی من اینه که یه همسری داشته باشم که ۳۰ سال از من کوچیکتر باشه
زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه و باید برآورده بشه.
فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! مرد ۹۰ سالش شد !!!
نتیجه اخلاقی: مردها ممکنه زرنگ و بدجنس باشند ، ولی فرشته ها زن هستند !!!
hamed47 بازدید : 64 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
توی اتاق رختکن کلوپ گلف ، وقتی همه آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمکت شروع میکنه به زنگ زدن.
مردی که نزدیک موبایل نشسته بود دکمه اسپیکر موبایل رو فشار میده و شروع می کنه به صحبت.
بقیه آقایون هم مشغول گوش کردن به این مکالمه میشن ...
مرد: الو؟
صدای زن اونطرف خط: الو سلام عزیزم. تو هنوز توی کلوپ هستی؟
مرد: آره !
زن: من توی فروشگاه بزرگ هستم
اینجا یه کت چرمی خوشگل دیدم که فقط ۱۰۰۰ دلاره! اشکالی نداره اگه بخرمش؟
مرد : نه. اگه اونقدر دوستش داری اشکالی نداره!
زن: من یه سری هم به نمایشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهای جدید ۲۰۰۶ رو دیدم. یکیشون خیلی قشنگ بود قیمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود !
مرد: باشه. ولی با این قیمت سعی کن ماشین رو با تمام امکانات جانبی بخری !
زن: عالیه. اوه  یه چیز دیگه  اون خونه ای رو که قبلا میخواستیم بخریم دوباره توی بنگاه گذاشتن برای فروش. میگن ۹۵۰۰۰۰ دلاره
مرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولی سعی کن ۹۰۰۰۰۰ دلار بیشتر ندی !!!
زن: خیلی خوبه. بعدا می بینمت عزیزم. خداحافظ
مرد: خداحافظ
بعدش مرد یه نگاهی به آقایونی که با حسرت نگاهش میکردن میندازه و میگه: کسی نمیدونه که این موبایل مال کیه ؟!
نتیجه اخلاقی: هیچوقت موبایلتونو جایی جا نذارین !!!
hamed47 بازدید : 57 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف،  بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند. این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت. این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند. کسی قادر به حل این مسئله نبود  که چرا بیمار آن تخت درست در ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپرد.به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص برای بررسی  موضوع تشکیل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم گرفتند تا در اولین یکشنبه ماه، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذکور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند.

hamed47 بازدید : 61 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

% name طنز موتور گازی و بنز  
یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد!

خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه.

یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه دوباره موتور گازیه قیییییژ ازش جلو زد!

دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه.

همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!!

طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار.

خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا تو خدایی! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟!

موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله … داداش…. خدا پدرت رو بیامرزه که واستادی… آخه … کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت !!!!


hamed47 بازدید : 54 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

1- از این پس در روز تولد همسرتان، به او کتاب هدیه بدهید (البته چون ممکن است که این کار منجر به پرتاب شدن شما از پنجره طبقه هفتم به وسط اتوبان شود، و بعد از آن نیز به مدت چندین روز مجبور شوید شب‌ها زیر پل یا توی پارک، کارتن خوابی کنید، لذا توصیه می‌شود برای جلوگیری از این بلایای غیرطبیعی، یک گردنبند طلا هم دور کتاب آویزان نمایید!)

 به ادامه مطلب بروید


hamed47 بازدید : 70 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
دیگر نگران اینکه کلید در ماشین شما جا مانده نباشید از این پس اگر اندکی خوش شانس باشید با گوشی تلفن همراه میتوانید ماشین خود را از هر فاصله ای باز یا بسته کنید.
و اما چگونه؟؟ شما در این حالت اگر از محلی که ماشین قرار دارد و درها بسته شده با گوشی موبایل به یک گوشی موبایل در خانه یا هر جایی که ریموت کنترل ماشین وجود دارد تماس بگیرید و کلیدهای ریموت را از خانه فشار دهند و شما که پیش ماشین هستید اگر گوشی خود را حدود 1 متری ماشین بگیرید ماشین شما به راحتی باز یا بسته میشود .
امتحان کنید موفق باشید واقعاً جالبه نه!!!!! 
hamed47 بازدید : 46 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
هیچ میدونی اگه كلمه ى "دست" اختراع نشده بود و به جاش از كلمه ى "چیز"استفاده می كردیم روزانه چه جمله هایی می شنیدیم؟... زیاد به مخت فشار نیار ! خودم مثال می زنم... 

توی كتاب علوم می نوشتند: چیز خیلی مفیداست! با چیز می توان اجسام را بلند كرد! بعضی از چیزها مو دارند و برخیدیگر بی مو هستند! ولی كف چیز مو ندارد! هیچوقت چیز خود را توی سوراخنكنید! چون ممكن است جانوران نوك چیزتان را گاز بگیرند! همیشه قبل از غذاچیز خود را با آب و صابون بشویید! هیچوقت با چیز كثیف غذا نخورید! .....خانمها همیشه دوست دارند به چیز خود لاك و كرم بمالند! این عمل براىمحافظت از چیز خوب است! آدم وقتی سردش می شود چیزش را روی بخاری یا زیربغل می گیرد! 

در كتاب تاریخ می نوشتند: اردشیر دراز چیز به هندوستان لشكر كشی كرد و چیز اجانب را كوتاه نمود! ..... 

مردم توی كوچه و بازار می گفتند: لامصب چیز ما نمك نداره! به هر كسی خوبی كردیم جوابش بدی بود! از قدیم می گفتند با هر چیز بدی با همون چیز پس می گیری! ..... 

پدری به پسرش درس ادب می داد: پسرم هیچوقت پیش مردم چیزتو دراز نكن! ..... 

توی بیمارستانها آدمهایی رو می دیدیم كه چیزشون توی تصادف قطع شده و مجبور بودند تا آخر عمر از چیز مصنوعی استفاده كنند! ..... 

دزدهای مسلح موقع زدن بانك می گفتند: چیزها بالا! چیزهاتون رو بذارین پشت سرتون! اگه كسی چیزش به زنگ خطر بخوره چیزشو می شكنیم! و رییس بانك به پلیس می گفت: چیزم به دامنتون! دزدها روبگیرین! و پلیسها هم چیز از پا درازتر از ماموریت بر می گشتند! ....... 

هر روز در اخبار می شنیدیم كه: اینبار چیز استكبار جهانی از آستین فلانی بیرون آمده! 

و پسر جوانی در دفترچه ى خاطراتش مینوشت: اون روز من با دختر خانمی آشنا شدم... او چیزش رو دراز كرد و منچیزش رو گرفتم و كمی فشار دادم! چه چیز گرم و لطیفی داشت! از خجالت چیزش خیس شد! و دوستی ما از همون روز شروع شد! دیروز بازم اونو توی اتوبوس دیدم... چیزم رو به میله گرفتم و رفتم جلو! از دیدن من خوشحال شد و گرم صحبت شدیم... اتوبوس خیلی تند می رفت و من برای اینكه اون نیفته چیزم روگذاشتم پشتش! از این كار من خوشش اومد و تشكر كرد... اون دو ایستگاه بعد پیاده شد و من چیزم رو براش تكون دادم! امروز هم توی كافه تریا قرارداشتیم... رفتیم و سر یه میز نشستیم... فضای اونجا خیلی تیره و تار بود...من چیزمو گذاشتم روی چیزش و گفتم: چقدر چیز شما كوچیك و نرمه! اون هم گفت:چیز شما بزرگ و داغه! بعد از نوشیدن قهوه بیرون اومدیم... چیزامون توی چیز همدیگه توی خیابون راه می رفتیم و مردم هم ما رو نگاه می كردند! اونو به خونه شون رسوندم و دوباره چیزمو گرفت و من هم چیزشو فشار دادم! ازش دورشدم و از دور چیزمو واسش تکون دادم... هوا خیلی سرد بود... چیزم داشت یخ میزد! برای همین چیزمو گذاشتم توی جیبم! 

تجسم بقیه ى متن رو میذارم به عهده ى خودت!

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خرسند شدیم از اینکه امروز رنگی دگر است نه رنگ دیروز
hamed47 بازدید : 61 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)



به عکس نگاه کنید وسعی کنید شخص موجود در عکس را پیداکنید


فقط ۱۲۰ ثانیه (۲ دقیقه) بیشتر ادامه ندهید زیرا تیز هوش نیستید

:چند بار سعی کنید قبل ازاینکه جواب را ببینید

. جواب ادامه مطلب


 

hamed47 بازدید : 61 جمعه 28 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
وزارت ارشاد شعر «اتل، متل، توتوله» را به دلایل زیر ممنوع كرد: 
1. وجود كلمات توتوله، پس تان و تحریك كودكان 2.استفاده از كشور هندوستان 3.زن كردی 4. ترویج بی حجابی 
شعر اصلاح شده:....اتل متل زباله، گاو حسن باحاله، هم شیر داره هم آستین، شیرشو بردن فلسطین، بگیر یك زن راستین، اسمشو بذار حكیمه، كه چادرش ضخیمه
 

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    شما کدام بازی را بیشتر دوست دارید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 50
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 39
  • باردید دیروز : 11
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 116
  • بازدید ماه : 166
  • بازدید سال : 332
  • بازدید کلی : 10,333
  • کدهای اختصاصی